دید لیلا به در خیمه چو نعش علی اکبر،
که شده غرقه بخون از ستم قوم ستمگر
واحد: بحر طویل
مرحوم محمد شریفیان
دید لیلا به در خیمه چو نعش علی اکبر، که شده غرقه بخون از ستم قوم ستمگر
بگرفتش به بر و لب بنهاد بر لب سردش به فغان گفت که ای تازه جوانم
ز چه این گونه فتادی به برم تاج سرم اکبر نیکو سیرم جان فدای قد و بالای تو ای ثانی حیدر شبیه ختم رسولان نام تو ورد زبانم
همه شب تا به سحر بر سر مهد تو نخفتم و بسی رنج کشیدم به امیدی که به سر حد کمالت برسانم شب دامادیت اندر نظر من بخرامی علی سر وروانم
همه ابنای بنی هاشمی از پیر و جوان شاد شوند در شب دامادیت ای روح روانم
بودم امید که اندر شب دامادی تو وعده بگیرم زنان ماه منظر در شب سور تو مسرور شود عمه و خواهر پدرت سبط پیمبر