برخیز عباس علی، برخیز ای پور ولی
تشنه لب اند طفلان برخیز
برخیز عباس علی، برخیز ای پور ولی
تشنه لب اند طفلان برخیز
برخیز ای روح و روانم، کآتش افتاده به جانم
از آه و ناله ی طفلان، رفت از جان تاب و توانم
تشنه لب اند طفلان برخیز
برخیز عباس علی، برخیز ای پور ولی
تشنه لب اند طفلان برخیز
عباس این خیمه ی خسته، هر دل چشمی به تو بسته
برگیر این مَشک و عِلَم را، زینب در غصه نشسته
برخیز عباس علی، برخیز ای پور ولی
تشنه لب اند طفلان برخیز
برکش این تیغ بلا را، نابود کن خصم دغا را
از علقم آبی بیاور، سیراب کن خیمه سرا را
برخیز عباس علی، برخیز ای پور ولی
تشنه لب اند طفلان برخیز
خورده بین بنگر و برگو، هر دم با دیده ی تر گو
فریاد کن ماه علی را، با غم از خون جگر گو
برخیز عباس علی، برخیز ای پور ولی
تشنه لب اند طفلان برخیز