۱ آبان ۱۳۹۶
می رسد از علقمه در میان همهمه
غرق خون و بر لبانش ذکر ادرک فاطمه
می رسد از علقمه در میان همهمه
غرق خون و بر لبانش ذکر ادرک فاطمه
از یسار و از یمین در حصار و دل غمین
لیک دارد دشمن از آن پور حیدر واهمه
اشک ریز و چشمانش بارش باران اشک
بر سرش شمشیر و تیر و خنجر و طعم قمه
کودکان چشم انتظار تشنه با حالت زار
ساقی دشت بلا شرم دارد بی شمار
گویی دارد آرزو عمرش پذیرد خاتمه