آه که امشب بازهم خونابه دل در سبوست
اشک چشم شیعیان دریا به دریاجو به جوست
آه که امشب بازهم خونابه دل در سبوست
اشک چشم شیعیان دریا به دریاجو به جوست
یک طرف بر سجده سر دارد علی مرتضی
سوی دیگر تیغ جهل و کینه در دست عدوست
چشم گریانم میان خون و محراب دعا
در به در دنبال روی مرتضی در جستجوست
شیعیان هفت آسمان امشب پریشان خاطر است
دم به دم از هجرت جانسوز مولا گفتگوست
شیون محشر بپا شد در حریم کبریا
تاکه بانگ آمد علی با خون در انجام وضوست
زین مصیبت کین چنین لرزانده عرش ایزدی
تا قیامت ناله بر لبها و بغضم در گلوست
وای اگر لب واکند شبهای نخلستان غم
بر زبانش شرح مولا شرحه شرحه مو به موست
در قنوتش آن سحرگه این چنین فریاد کرد
شور و شوقی دارم اینک تا بنوشم جام دوست
آه و اغان یتیمان عرش را لرزان کند
چون بپافریاد غربت از فلک تاچار سوست
این علی یا رب ندیم وحی و یار مصطفی
گرچه از بیداد جهل و کینه مرگشآرزوست
گو چسان کردی تحمل درد چندین ساله را
ای یل نام اوری که اینک عزایت کو به کوست
خشم و رحم و زهد و احسانش شگفتای جهان
در فراقت یاعلی عالم خزان و زرد روست
<<موجی>> از سوز جگر می نالداز هجران او
آرزویش در میان شور محشر عفو اوست