سوی میدان شد روان آرام جان شهزاده اکبر
تا کند جان را فدا در کربلا شبه پیامبر
گویدش هر دم به دم، یک دم به دم الله و اکبر
سوی میدان شد روان آرام جان شهزاد اکبر
تا کند جان را فدا ، در کربلا، شبه پیمبر
گویدش هردم به دم ، یکدم به دم ، الله اکبر
می خروشد بی امان، سرو چمان ، با لب عطشان
می زند تیغ از وفا ، بهر خدا ، در جنگ عدوان
حیدر کرببلاست ، روح ولاست ، فرزند ایمان
کوفیان بی حیا ، این اکبر است ، قلب حسین است
وارث شیر خدا ، نور هدا ، میر حنین است
نزد زهرای بتول ، دخت رسول ، نور دو عین است
جان جانی آمده ، جانی بده ، در راه قرآن
آمده افشا کند ، رسوا کند ، افکار دونان
مصحف خون خداست ، ماه صفاست ، محبوب سبحان
اکبر شور آفرین ، آن مه جبین ، در حفظ آیین
می کند یاری پدر ، این گل پسر ، با تن خونین
غرق خون شد از جفا ،در کربلا ، گل غنچه ی دین
ناگهان ماه جوان . روح و روان ، از تیغ اعدا
باژگون شد بر زمین ، از صدر زین ، قران لیلا
خون جگر خون خداست ، از این بلاست ، اه و واویلا
اربا اربا اکبراست . او پرپر است . بر دوش یاران
وارث سیف علی ،شبه نبی ، جانباز جانان
عادل از سوز جگر، شد نوحه گر ، زین داغ هجران