بیا ای دل زمان غم دارد امشب
دوباره شعر ماتم دارد امشب
شاعر: کیامرث خورده بین
آهنگ: محمد علی تنگسیری
بیا ای دل زمان غم دارد امشب
دوباره شعر ماتم دارد امشب
شب اشک است و خون و ناله و غم
زداغ حضرت مولای عالم
دلا اندک زمانی تا سحر نیست
دمی تا لحظه شق القمر نیست
شب امشب شام رستاخیز جان است
شب هجران میرمومنان است
سحر سر درگریبان دارد امشب
سرشک غم به دامان دارد امشب
پریده رنگ از رخسار کوفه
شکسته قامت تبدار کوفه
شب و دست پلیدی در گذار است
به کوفه کوی و برزن بیقرار است
دلا برخیز مولا را خبر کن
علی را بر حذر از این سفر کن
بگو مولا بمان در خانه امشب
تو منما ترک این کاشانه امشب
شب کوفه پر از فریاد قهر است
لب تیغ جنونش پر ز زهر است
یقین دارم که امشب سر فرازی
خدا راضی بر این ره، هم تو راضی
چو میدانم که از خود رستی امشب
عروس مرگ را دل بستی امشب
گشاده عشق آغوشی برایت
اجابت کرده بشنیده دعایت
تو شادی امشب اما کوفه غمگین
دل چاه و نخیله بی تو خونین
امیر عدل و داد و مهر و احسان
چه بنمودند با تو بت پرستان
همی دانم حدیث غصه هایت
کران تا بیکران غم در صدایت
شتابان می بری تا رستگاری
کلام عشق را با بردباری
ولی مولا مرو یکدم خدا را
به میدان بلا مگذار پا را
اماما فتنه امشب بسته پیمان
که از پا افکند خورشید رخشان
علی مرد حنین و بدر و خندق
امام راستین، هادی بر حق
اساس فتنه امشب قتل عدل است
که خاموشی حق با تیغ جعل است
عدو می خواهد امشب تا همیشه
بخشکاند نهال حق ز ریشه
هلا روح الامین بانگ عزا کن
ز پا افتاد ساقی غم بپا کن
جنان را گو که اینک حیدر آمد
شکیب انتظارش بر سر آمد
مبارک بادت این معراج خونین
وضو با خون نمودی در ره دین
زبان خورده بین الکن زداغت
به دل دارد فغانها از فراقت
